روزهاي 1 سالگي
خيلي دير به دير ميرسم بيامو به وبلاگ آوا سر بزنم. اين روزها حسابي با آوا و كارهايي كه ميكنه سرگرمم. كلي كلمه ميگه. ميتونه بگه بابا، مامان،تا(تاب) تَخ (تخت)،لالاي براي عروسك ميخونه، ارگو (خرگوش)، صلوات ميفرسته البته خيلي مختصر(الا...)ددا(ندا)آبه،به به،چشمك ميزنه،بوس ميفرسته، بغل ميكنه، ميتونه از تخت ما بره توي تخت خودش با يه عالمه بازي جديد. كلاغ پرو اينجوري ميخونه (الا پر)،. هر روز ما رو بيشتر عاشق خودش ميكنه و هر روز بيشتر از قبل وقتي نيست دلم براش تنگ ميشه و آرزو ميكردم كاش بيشتر پيشش بودم و بيشتر از بچگيش لذت ميبردم. حيف كه شرايطش نيست. آو اجونم عاشققتتتييم. دوستت داريييم. يادم رفته بود آوا ا...
نویسنده :
مونا
14:30